به
کارگیری واژه «اجتماعی» در زمینه فن آوری اطلاعات به سرآغاز دانش
سیبرنتیک (فرمانشناسی) بازمی گردد. این واژه بعدها در زمینه نرم افزار
گروهی سالهای 1360 پیدایش شد. مکتب تازه ماتریالیستی فردریش کیتلر و
دیگران کاربرد واژه «اجتماعی» را به عنوان واژه ای وقت پرکن و نامربوط
کنار گذاشتند کاری که
کامپیوترها می کنند محاسبه است، آنها در روابط
انسانی دخالت نمی کنند. از سوی دیگر هیپی های کل گرا، این دانش بدبینانه
ماشین را نادیده گرفته و دیدگاهی مثبت و مردم گرایانه را پیش کشیدند که
تاکیدش بر
کامپیوتر به عنوان ابزاری برای رهای شخصی بود. این تاکید
فردگرایانه بر طراحی و کاربردپذیری هم کنشگر و غیره در آغاز منطبق با علاقه
به جنبه اجتماعی شبکه سازی
کامپیوتری بود. پیش از اقدام تصاحب گرانه
کاپیتالیستی «دات کام» این رشته در نیمه دوم سالهای 1990 فراگیر شد، این
ابزارِ رو به پیشرفت بیشتر به صورت ابزاری برای همکاری در میان مردمان دیده
می شد.
در فصلی به نام «چگونه شبکه های
کامپیوتر اجتماعی شدند»،
کریس چه شِر، نظریه پرداز رسانه ای سیدنی، تکامل تاریخی شبکه های
کامپیوتری را از جامعه سنجی و تحلیل شبکه اجتماعی دانشی «آفلاین» (و
رشته مطالعاتی که به سالهای 1310 بازمی گردد) و پویایی های شبکه های
مردمی را کند و کاو می کند تا نظریه گرونوتر درباره نیروهای پیوندهای
ناتوان در 1352، تا جامعه شبکه ای کاستل در 1996، تا تلاشهای کنونی
نقشه یابی دانشمندان تکنولوزی که در زیر چتر نظریه شبکه بازیگر
گرد می آیند، دنبال می کند. جهش مفهومی که به اینجا مربوط می شود حرکت از
گروه ها، سیاهه ها، فوروم ها و اجتماع ها به تاکید بر نیروبخشیدن به افرادی
مربوط می شود که به شکل سست با هم پیوند دارند. این جابه جایی در زمانه
نئولیبرال سالهای 1990 روی داد و با قدرت فزاینده
کامپیوتر، گنجایش ذخیره
و پهنای باند
اینترنت و از این گذشته هم کنشی آسان تر روی دستگاههای کوچک
و کوچک تر موبایل تسهیل شد. این زمانی است که ما وارد امپراطوری اجتماعی
می شویم. از این گذشته باید گفت که پس از سقوط دیوار برلن در 1989 وقتی
کمونیسم دولتی دیگر تهدیدی (نظامی) برای کاپیتالیسم بازار آزاد نبود، «اجتماعی» تنها می توانست تکنیکی شود.